شبهه :
اگر مهدي به عنوان امام دوازدهم شيعيان بوده و موجود و زنده است و قادر بر انجام هر كاري از سوي خدا است، پس چرا شيعيان اينقدر مشكلات مختلف اجتماعي، فقهي و... دارند و چرا او برطرف نميكند؟!
پاسخ :
ما اعتقاد داريم حضرت مهدي امام دوازدهم ما است و در سال 255ق متولد شده[1] و الان نيز زنده است ولي در غيبت به سر ميبرد[2] و نيز معتقديم با اذن الهي ايشان كارهاي خارقالعاده را ميتواند انجام دهد. و براي هر يك از مواردي كه ذكر شد رواياتي داريم و علاوه بر آن روايات ملاقاتهايي[3] كه با ايشان چه در زمان حيات پدرشان كه نوبت به امامت ايشان نرسيده بود، چه در زمان امامت ايشان كه خودش دو مرحله دارد: غيبت صغري و غيبت كبري، با ايشان انجام شده گواه صدقي بر اعتقاد ما به زنده بودن ايشان ميباشد. و نيز صدور كرامتهاي[4] بسياري از سوي ايشان در طول مدت حياتشان تاكنون، گواه صدقي بر اين اعتقاد ما است كه ايشان توان انجام كارهاي خارقالعاده را به اذن الهي دارند.
بنابراين دليل ما بر اعتقاداتي كه شما به آنها اشاره كردهايد علاوه بر روايات معتبر بسيار، ديدارهايي كه با ايشان انجام شده و كرامتهايي است كه از ايشان سرزده است.
اما لازمه صدق اعتقاد خود را اين نميدانيم كه چون ايشان زنده است و توان انجام كارهاي خارقالعاده را دارد بايد تمام مشكلات شيعيان را برطرف كند، توضيح مطلب؛
همه ما معتقدان به انبياء الهي بويژه ما مسلمانان اعتقاد داريم كه انبياء الهي و پيامبر مكرم اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ توان انجام كارهاي خارقالعاده را با اذن الهي داشتهاند و در آيات قرآن به آن اشاره شده است مثل تواناييهاي حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ در شفاي بيماران، زنده كردن مردگان و...[5] ولي از طرفي هم ميدانيم كه پيروان آنها چه در زمان خود آنها چه بعد از آنها مشكلات فراوان داشتهاند «آيا گمان ميكرديد داخل بهشت ميشويد، بيآنكه حوادثي همچون حوادث گذشتگان به شما برسد، همان كه گرفتاريها و ناراحتيها به آنها رسيد و آن چنان ناراحت شدند كه پيامبر و افرادي كه با او ايمان آورده بودند گفتند: «پس ياري خدا كي خواهد آمد؟ آگاه باشيد ياري خدا نزديك است.»»[6]
يا در تاريخ اسلام است كه مسلمانان در ابتدا مجبور بودند به درهها پناه برند و نماز بخوانند[7] يا در آن هنگام كه مشكلات و فتنهها زياد شد عدهاي از آنها به حبشه هجرت كردند[8] و پس از هجرت هم جنگهاي متعددي پيش آمد و در كنار همه اينها فقر و مشكلات اقتصادي نيز بود.
آيا وجود اين همه مشكلات بايد موجب شود كه ما در حقانيت دين مبين اسلام و پيامبر مكرم اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ و توانمنديهاي ايشان شك كنيم؟! با اين كه ميگوييم صدور تنها يك كار خارقالعاده كه ساير انسانها از انجام همانند آن عاجز باشند، براي اثبات حقانيت كسي كه ادعاي پيامبري و رابطه با عالم غيب دارد كافي است و ميگوييم وجود مشكلات براي امتحان مردم ضروري است[9] و قرار نيست همه مشكلات برطرف شوند آن هم توسط انبياء و از طريق معجزه.
با توجه به مسائل فوق، در شبههاي كه راجع به مشكلات شيعيان و اعتقادات آنان به يك امام كه قادر به انجام هركاري از سوي خدا است، بيان كردهايد ميگوييم:
اولاً: صدور كرامت (انجام كارهاي خارقالعاده) نياز به اذن الهي دارد و تنها در صورتي كه او مصلحت بداند انجام خواهد شد نه هرگاه كه ما خواسته باشيم.
ثانيا:ً صدور كرامت و حل مشكلات از طريق خارقالعاده تنها در صورتي است كه حل مشكل يك شخص يا جامعه از طريق عادي و معمول خيلي دشوار يا ناممكن باشد مثل شفاي بيماريهاي صعب العلاج و غير قابل درمان، البته آن هم در صورتي كه مصلحت الهي و اذن او باشد.
ثالثاً: صدوركرامت گاهي براي آن است كه مردم نسبت به الطاف امام خود به آنها و مقام معنوي ايشان آگاه شوند و در عقيده خود استوارتر باشند و دليل ما براي مورد قبل و اين مورد آن است كه تقريباً تمام كرامات در چنين مواقعي صادر شده است.
رابعا:ً وجود مشكلات، گذشته از اين كه از جنبه ديني براي امتحان كردن مردم و سنجش ايمان آنها است، بركات ديگري هم دارد مثل بروز استعدادها و توانمنديها و خلاقيت افراد بشر، اين همه رشد و پيشرفت علم و تكنولوژي در جهت رفع مشكلات بوده است. بلي بعضي از مشكلات و بلايا ناشي از رفتار خود انسانها و نتيجه اعمال آدمي است كه اگر آدمي خودش را اصلاح كند آن مشكلات پيش نخواهد آمد و اگر هست رفع ميشود مثل خيلي از جنگها كه ناشي از روحيه استكباري انسانها است و مثل عدم نزول بركات آسماني كه نتيجه بيتقوايي انسانها است و به فرموده قرآن (اعراف، 96) «اگر مردم اهل ايمان و تقوا ميشدند بركات آسمانها و زمين بر آنها نازل ميشد.»
خامساً: همان طور كه گفته شد ما اعتقاد داريم امام دوازدهم كه آخرين امام ما نيز ميباشد به امر و مصلحت الهي در حال غيبت ميباشند. زنده هستند و در بين مردم به سر ميبرند اما به طور ناشناخته. مردم از وجود ايشان همانند خورشيدي كه پشت ابر ميباشد بهره ميبرند.[10] بنابراين خودشان به طور مستقيم و آشكارا در امور شيعيان و رهبري آنها دخالت نميكنند و مردم را در زمان غيبت به مجتهدين واجد شرايط از نظر علمي و تقوايي ارجاع دادهاند.[11]
مجتهد بايد از منابع معتبر در فقه شيعه، حكم مسائل شرعي خصوصاً مسائل جديد را به دست آورد و در اجرا كردن احكام و تحقق آنها در جامعه در حد توان بكوشد. و در يك كلمه مجتهدي كه شرائط علمي و تقوايي لازم را داشته باشد نائب امام زمان (عج) در زمان غيبت ميباشد. التبه ما مجتهد را معصوم نميدانيم ممكن است خطا كند[12] ولي از باب اين كه نزديكترين كس از نظر علمي و تقوايي به امام معصوم ـ عليه السلام ـ ميباشد امام معصوم ـ عليه السلام ـ مردم را به چنين كسي ارجاع دادهاند و نظر او را حجت كردهاند.
اگر مرادتان از مشكلات فقهي و اجتماعي عدم دسترسي به نظر مستقيم امام معصوم ـ عليه السلام ـ و راهنماييهاي ايشان و عدم امكان استفاده از بركات حضور ايشان در ميان مردم و جامعه ميباشد ما قبول داريم. و اين به خاطر غيبت امام زمان به امر و مصلحت الهي است. و اما اگر مرادتان آن است فقه شيعه توان پاسخگويي به مسائل جديد را ندارد، اين را قبول نداريم. چه جور شد كه فقه اهل سنت كه مبتني بر قرآن كريم و سنت نبي مكرم اسلام ـ صلي اللّه عليه و آله ـ ميباشد در مواجهه با مسائل جديد مشكل ندارد ولي فقه شيعه كه علاوه بر دو منبع مورد قبول اهل سنت، اقوال و سيره و تقرير امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ خود را به عنوان حجت شرعي در اختيار دارد[13] مشكل دارد!
بله اگر امام معصوم ـ عليه السلام ـ غايب نميبودند آن چه بيان ميداشتند نص حكم شرع بود حكم واقعي شرع بود ولي آن چه مجتهد به دست ميآورد استنباط از منابع شرع است ممكن است حكم واقعي باشد و ممكن است حكم واقعي نباشد بلكه حكم ظاهري باشد، حكمي است كه در غيبت امام معصوم ـ عليه السلام ـ به آن مكلّف هستيم و حجت شرعي بر ماست.
نكته: اين كه در روايات فراوان آمده است كه امام زمان (عج) زمين را پر از قسط و عدل ميكنند[14] و نعمتها و بركات فراوان نازل ميشود اينها همه مربوط به دوره ظهور ايشان و تشكيل حكومت ميباشد. البته اين به آن معنا نيست كه ايشان با معجزه تشكيل حكومت خواهند داد، خير. بلكه وقتي ظهور ميكنند با مشكلات فراواني نظير آنچه پيامبر گرامي اسلام با آن مواجه بودند بلكه شديدتر از آن، روبرو خواهند شد[15] كه به كمك ياران و اعوان خود بر آنها غلبه خواهند كرد و حكومت تشكيل خواهند داد كما اين كه پيامبر گرامي ما و ساير انبياء مشكلات داشتند ولي آنها را با معجزه حل نكردند.
دارد بايد تمام مشكلات شيعيان را برطرف كنند، توضيح مطلب؛
شيعه و غير شيعه اعتقاد داريم كه پيامبران الهي به ويژه خاتم آنها ـ صلّي الله عليه و آله ـ توان انجام كارهاي خارقالعاده را با اذن الهي داشتهاند. سؤال من اين است آيا آنها با استفاده از اين قدرت، همه مشكلات مردم زمان خود را برطرف ميكردهاند؟
وقتي به قرآن رجوع ميكنيم ميبينيم وجود مشكلات و گرفتاريها در زمان انبياء و امتحان مردم به آن وسيله از سنّتهاي الهي بوده است. به تاريخ اسلام كه رجوع ميكنيم ميبينيم دوره حيات نبي مكرم اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ سرشار از مشكلات دشواريها جنگها و... ميباشد آيا پيامبر نميتوانست معجزه كند و همه گرفتاريها را با معجزه حل كند؟ قطعاً ميتوانست، پس چرا نكرد؟ اين سؤالي است كه شما بايد پاسخ دهيد و هر چه پاسخ دهيد ما نيز در پاسخ شبههاي كه مطرح كردهايد خواهم گفت؛ اگر بگوييد قرار نيست همه كارها را پيامبر آن هم با معجزه انجام دهد ما هم ميگوييم قرار نيست همه كارهاي شيعيان را امام آنها آن هم با كرامت و كارهاي خارقالعاده انجام دهد.
. ثقه الاسلام كليني، اصول كافي، ترجمه: سيد جواد مصطفوي، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ، ج 2، ص 449.
. همان، ص 137.
. همان، ص 120.
. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، دار احياء تراث عربي، چاپ 3، 1403ق، ج 53، ص 200.
. قرآن كريم، سوره آل عمران، آيه 49.
. قرآن كريم، سوره بقره، آيه 214.
. ابن جرير طبري، تاريخ طبري (الامم و الملوك)، ناشر: مؤسسه اعلمي، بيروت، ج 3، ص 61.
. همان، ص 68.
. سوره آل عمران، آيه 186 و سوره محمد، آيه 31.
. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، دار احياء تراث عربي، موسسه الوفاء، چاپ 2، 1403ق، ج 23، ص 5.
. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، دار احياء تراث عربي، موسسه الوفاء، چاپ 3، 1403ق، ج 2، ص 88 و 90.
. محمد كاظم (آخوند) خراساني، كفايه الاصول، موسسه آل البيت ـ عليهم السلام ـ لاحياء التراث، قم، چاپ اول، 1409ق، ص 468.
. محمدرضا مظفر، اصول فقه، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، چاپ سوم، 1368، ج 2، ص 57.
. ابن ابي شيبه كوفي، المصنف، دار الفكر بيروت، چاپ 1، 1409ق، ج 8، ص 619.
. ابن ابي زينب، غيبت نعماني، ترجمه: جواد غفاري، ناشر: كتابخانه صدوق، چاپ اول، 1363، ص 423.
2-هيچ دليل عقلي بر وجود امام زمان نداريم.
پاسخ :
در ابتدا لازم است به اين نكته توجّه داشته باشيم كه اعتقاد به مصلح موعود جهاني در تمام اديان يك اصل مسلّم و قطعي است و هر يك از انبياء گذشته، به پيروان خود از آمدن مصلحي غيبي خبر دادهاند.[1]
به طور كلّي از دو طريق ميتوان وجود امام زمان را ثابت كرد: 1. دليل عقلي؛ 2. دليل نقلي.
الف: دليل عقلي
و آن اينكه تا وقتي كه تكليف ثابت است و مكلفاني وجود دارند، عدّهاي هستند كه مصون از خطا نيستند و بايد امام معصوم و پيشوايي وجود داشته باشد تا آنها را هدايت كند، و زمين بدون انسان كامل مانند جسم بدون روح است به همين جهت علي ـ عليه السّلام ـ نيز فرمودهاند: «زمين هرگز از حجت خدا خالي نخواهد ماند و آن حجت الهي يا ظاهر است يا مشهور يا خائف است و مستور تا حجتها و بينات الهي باطل نگردد.»[2]
ب: دليل نقلي
اين دليل را ميتوان به دو صورت توضيح داد:
الف) روايات نبوي كه امامان دوازده گانه را با نامهاي آنان به طور روشن معرفي كردهاند كه به ذكر دو نمونه از لسان اهل سنّت اشاره ميكنيم.
1. از ابن عباس روايت شده كه شخصي يهودي به نام نعثل نزد رسول خدا آمد و سؤالهاي بسياري را مطرح نمود و از اوصياء نيز پرسيد، حضرت در پاسخ فرمود: «نخستين وصي من علي و پس از او حسن و حسين و امامان نه گانه و از فرزندان او ميباشند.» و نعثل پرسيد نام آنها چيست؟ حضرت اسامي تك تك امامان را تا امام دوازدهم (حضرت مهدي (عج)) شمردهاند.[3]
2. باز در كتاب مناقب وجود دارد كه از جابر بن عبدالله انصاري نقل شده كه شخصي يهودي به محضر رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميرسد و سؤالات زيادي ميكند و از اوصياء حضرت ميپرسد و سؤال ميكند پس از حسين اوصياء چه كساني هستند پيامبر فرزندان امام حسين از علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ را نام ميبرد تا حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ و سپس ميفرمايد: لقب او قائم و حجت است و او غائب خواهد شد و خوشا به حال صابران در غيبت...
ب) شواهد تارخيي يعني گزارشهايي كه ولادت آن حضرت و ايام كودكي او را نقل كردهاند براي نمونه به بعضي از اقوال اهل سنّت اشاره ميكنيم.
1. حافظ سليمان حنفي ميگويد: «خبر معلوم نزد محققان و موثقان اين است كه ولادت قائم (عج) در شب پانزدهم شعبان سال 255 در شهر سامرا واقع شده است.[4]
2. خواجه محمد پارسا در كتاب فصل الخطاب گفته: «يكي از اهلبيت ابومحمد بن عسگري است كه فرزندي جز ابوالقاسم كه قائم و حجت و مهدي و صاحب الزمان ناميده ميشود باقي نگذاشت و او در نيمه شعبان سال 255 هجري متولد شد. مادرش نرجس نام دارد، او هنگام شهادت پدرش پنج سال داشت.[5]
بهتر است بدانيم بعضي محققين تعداد روايات اهل سنّت را بيش از 200 روايت تخمين زدهاند كه همه در مورد امام دوازدهم ميباشد كه فقط حقانيت شيعه اثني عشري (دوازده امامي) را ميرساند و بر هيچ يك از مذاهب، جز شبعه دوازده امامي منطبق نيست و همه اين احاديث بر ولادت و امامت حضرت ـ عليه السّلام ـ دلالت ميكند و آيت الله شيعه دوازده امامي منطبق نيست و همه اين احاديث بر ولادت و امامت حضرت ـ عليه السّلام ـ دلالت ميكند و آيت الله صافي(دام عزه) در كتاب مهدويت بيش از 77 نفر از علماي اهل سنّت را نقل ميكند كه هر يك به نحوي ولادت آن حضرت را بيان كردهاند. پس اگر اهل سنّت مطلقاًبگويند حضرت مهدي (عج) به دنيا نيامده اين ادعاي كاملاً بياساس است زيرا آنها حتّي گفتهها و نوشتههاي بزرگان خود را هم قبول ندارند. علاوه بر آن، آيات متعددي در قرآن به چگونگي قيام آن بزرگوار اشاره كرده است.[6]
به عنوان نمونه به تفسير آيات 105 و 106 سوره نور، 55 از سوره توبه، 29 سوره كهف و 29 سوره مؤمن مراجعه شود. و اگر آنها طولاني بودن عمر را دليل عدم ايشان تولد بدانند، به سادگي ميتوان عرض كرد كه همان كسي كه قادر است عيسي بن مريم را زنده نگه دارد تا به مهدي موعود اقتدا كند و يونس را در شك ماهي محافظت نمايد و يا به نوح پيامبر 950 سال عمر بدهد، آيا او قدرت ندارد به مهدي (عج) عمر طولاني عنايت كند در حالي كه خود اهل سنّت نيز قائل به زنده بودن عيسي و خضر و صالح و... ميباشند.
نتيجه
ولادت حضرت مهدي (عج) امري است مسلم و قطعي و خود اهل سنّت هم به آن واقفند و عوامل و انگيزههاي ديگري وجود دارد كه نميگذارند حق را بازگو كنند و حقانيت شيعه اثنيعشري و وجود امام زمان ثابت كنند.
. آيت الله مكارم شيرازي، حكومت جهاني مهدي، قم، انتشارات نسل جوان، چاپ يازدهم، 1380، ص 51.
. علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 1، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چ چهارم، 1362، ص 188.
. همان، ج 36، ص 283.
. شيخ سليمان قندوزي، حنفي، ينابيع الموده، قم، مكتبه بصيرتي، 1385 ق.
. همان مدرك.
. آيت الله صافي (لطف الله) امامت و مهدويت، ج 2، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج 2، ص 56 الي 241.